حقیقت ایمان

انسانها سه گونهاند در این جهان پر از تلاطم و راز؛
گونهای که چراغ وجدان در درون دارند، بینیاز از صدای تذکر دیگران، خود به خود در مسیر حق گام برمیدارند.
آنها چون نسیمی آرام و بیصدا هستند که در شب تار میگذرد، بیهیچ ادعایی نور را میتابانند و زمین را به شکوفایی دعوت میکنند.
اینان همان کسانیاند که درونشان از فهم و خرد سرشار است، و دست تقدیر را یاری میرسانند تا بار زندگی سبکتر و راه روشنتر شود.
این انسانها، گوهرهای گرانبهاییاند که وجودشان، خود چراغ راهی برای دیگران است،
چرا که نیازی به فریاد و یادآوری ندارند، قلبشان چون آینهای پاک، بازتاب دهندهی حقیقت است.
گونهای دیگر نیز هست؛ کسانی که گاه خواب غفلت بر دیدهشان سنگینی میکند،
و هنگامی که صدای مهربان و دلسوزی به گوششان میرسد، از خواب خودخواسته بیدار میشوند.
آنان مثل درختانیاند که گاه شاخههایشان خم میشود و ریشههایشان نیازمند آبیاری است.
با یادآوری و تذکر، دوباره سر به سوی آسمان بلند میکنند و شکوفههای زندگی را باز مییابند.
این گروه، اگرچه در ابتدای راه ممکن است سستی نشان دهند، اما دلهایشان آمادهی تغییر و رشد است،
و هر بار که نوری به سویشان میتابد، گرمای امید را احساس میکنند و به سوی کمال پیش میروند.
اما گونه سوم، سختترین و دردناکترین گروهاند؛ کسانی که نه از خود حرکتی به سوی خیر نشان میدهند،
نه از نصیحت دیگران دل میپذیرند، بلکه در مقابل نور و راهنمایی مقاومت میکنند.
این انسانها چون موجی خشمگین و بیقرارند که نه به ساحل آرامش میرسند و نه به عمق دریا،
بلکه تنها به تخریب خود و دیگران مشغولاند.
وقتی به آنها بگویی راه درست کجاست، با عصیان و جسارتی کور، در تاریکی خودشان میتازند.
ظلمت را برگزیدهاند و در آن فرو رفتهاند، و گویی که نمیخواهند از این زندان خودساخته رهایی یابند.
این دسته، سایهای تاریک بر روشنایی مسیر بشرند، که باید از آنها فاصله گرفت،
زیرا نوری که از آنها ساطع میشود، راهی به سوی ظلمت است و همراهی با آنان، افتادن در گرداب نادانی.
در حقیقت، این سه دسته، سرنوشت و طبیعت انسانیتاند؛
و در شناختشان، کلید فهم زندگی و مسیر سعادت نهفته است.
میباید که با صبر و مهربانی، دسته دوم را به سوی روشنایی هدایت کرد،
و با احترام و قدرشناسی، دسته اول را در کنار خود داشت،
اما در برابر دسته سوم، باید دانست که گاه فاصله بهترین راه است تا خود را از شعلههای جاهلیت نجات دهیم.
این سه دسته، آینهی نفس انسان است؛
آینهای که در آن میتوان ریشهی بسیاری از مشکلات و امیدها را دید.
از این رو، شناخت انسانها، شناخت جهان و مسیر زندگی است؛
که چه کسی را میتوان به آگاهی و دانایی دعوت کرد،
چه کسی را باید با تذکر و صبر به راه آورد،
و چه کسی را باید رها کرد تا سرنوشت خود را با جهل خویش بسازد، بیآنکه ما را در این مسیر با خود همراه سازد.
باشد که ما در این دریای بزرگ زندگی، از هر سه گونه، چراغی روشن و راهی روشنتر بیابیم،
و خود نیز جزو آنانی باشیم که در درونشان، روشنایی جاودان حقیقت میدرخشد،
تا به زیبایی و عدالت، دست یابیم و جهان را به مکانی بهتر برای همه مخلوقات تبدیل کنیم.
"حسن محمدی نویسی"
