طلوع حقیقت از دشت عطش
در گذرگاه هزار توی تاریخ بشریت، سخن گفتن از حق و عدالت، کاری آسان، اما پوییدن راه آن، مسیری دشوار و جانفرسا بوده است. چه بسیار دلسوختگانی که در گفتار و نوشتار، از فضیلت و آزادی دم زدهاند، اما اندکاند آنان که خود، مجسمهای از حقیقت و جوهر ناب ایمان شدهاند. در میان همه اسطورههای جهان، تنها معدود انسانهایی بودهاند که از مرز واژهها عبور کرده و با جانِ خویش به مفاهیم مقدس، تجسمی زنده بخشیدهاند. و در رأس آنان، خورشید فروزان کربلا، حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) است؛ وجودی قدسی که حقیقت را نه فقط فهمید، که زیست، و نه تنها زیست، که در اوج آگاهی و اختیار، در راه آن به شهادت رسید.
کربلا، صحنهای است که در آن، بلندترین قلههای عرفان، اخلاق، و فلسفهی وجود به چشم میخورد. آنجا نه تنها نبردی نظامی، که رزمگاهی برای نمایش نورانیترین وجوه انسانیت بود. در آن سرزمین سوزان، حسین بن علی (ع) قامتی به بلندای تاریخ برپا ساخت و با خون مطهر خود، صفحهای زرین بر تارک آسمان بشریت نگاشت. او تنها یک قهرمان نبود؛ او وارث معرفتی الهی، و وارث نوری بود که از سینه رسولالله (ص) به او رسیده بود.
حسین (ع) در کربلا، در برابر چشمان تاریخ، آموخت که آزادی حقیقی، در دل اسارت، و عزت راستین، در دل عطش و شمشیر است. او فلسفهای نو در هستی نگاشت؛ فلسفهای که مرگ را نه پایان زندگی، که آغاز پرواز روح به ملکوت معنا و وصال حق میداند. در مکتب حسینی، انتخاب هر گام، انتخابی راستین و جاودانه است؛ چرا که انسان در پرتو این نور، خود را در مقام خلیفهی الهی درمییابد و مسئولیت خود را در برابر حقیقت، نه از سر اجبار، بلکه از سر عشق و یقین میپذیرد.
او از ما نمیخواهد که فقط دوستدارش باشیم، بلکه میخواهد که همراه و همسفر راهش باشیم؛ راهی که در آن، ایمان، صبر، استقامت، و معرفت، رکنهای اصلی سلوکاند. امام حسین (ع) با خون خود، نوشت که آسمانیترین راهها، گاه از دشتهای خونین عبور میکنند، و کسی که برای حق بایستد، هرچند تنها، ولی در پناه خداوند و در صدر تاریخ خواهد بود.
شخصیت روحانی و آسمانی او، نه فقط متعلق به یک زمان یا یک قوم، که گنجینهای است برای تمام انسانها و همه عصرها. او حجت خدا در زمین بود که با قیامش، حقیقت دین، کرامت انسان، و جوهر ایمان را از غبار فراموشی بیرون کشید و به همگان نشان داد که انسان، چون بخواهد، میتواند ملکوت را به زمین آورد.
در نگاه حسین (ع)، زندگی، امانتی الهی است که با ایمان و مبارزه برای حق، معنا مییابد. او ما را به انتخابهایی دعوت میکند که نه لحظهای، بلکه جاودانه و قدسی باشند؛ انتخابهایی که در آنها، باطن انسان به حقیقت گره میخورد و راهی به سوی وصال گشوده میشود.
امام حسین (ع) معلمی است که درسش، حضور است و سکوتش، فریاد. با قامت استوارش در ظهر عاشورا، نه فقط در برابر سپاه ظلم، که در برابر همه تاریخ ایستاد، و با لبهایی خشکیده اما دلی سرشار از یقین، فرمود:
«اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»
و این، اوج شکوه انسانی است که در آن، دین و آزادگی، ایمان و عزت، عشق و عقل، همگی در سیمای قدسی یک مرد الهی تجسم مییابد.
کربلا، نه یک واقعه، که یک مسیر است؛ مسیری نورانی، که با گامهای خونین حسین (ع) آغاز شد و تا ابد در دلهای عاشقان طنین خواهد انداخت. این راه، راه بازگشت به فطرت الهی انسان است؛ راهی که تنها با بصیرت، انتخابهای الهی، و عشق به حقیقت میتوان آن را پیمود.
"حسن محمدی نویسی"