«شادمانی؛ بلندترین عبادت، ژرفترین اخلاق»
«شادمانی؛ بلندترین عبادت، ژرفترین اخلاق»
نویسنده: دکتر حسن محمدی نویسی
انسان موجودی پیچیده و در عین حال ساده است؛ موجودی که در دلش خواهشی عمیق و بیپایان برای شادی دارد، خواهشی که نه تنها سرچشمهی آرامش درونی است بلکه ریشهی رفتارهای انسانی و رابطهاش با دیگران را نیز شکل میدهد. شادی حقیقی، آن شادیای که از درون سرچشمه میگیرد و نه از عوامل بیرونی، توان این را دارد که فرد را از بندهای نفرت، حسادت، خشم و کینه رها کند و به سوی همزیستی مسالمتآمیز با دیگران سوق دهد. هرچه انسان درونی شادتر و متعادلتر داشته باشد، احتمال آنکه به دیگران آسیب برساند کمتر است، زیرا شادی به معنای پذیرش خود، آشتی با جهان و تسلیم شدن به جریان زندگی است. چنین انسانی به جای آنکه در پی جبران کمبودها یا شکستهای درونیاش از راه آزار دادن دیگران باشد، خود را در جایگاهی قرار میدهد که امنیت و آرامش را نه فقط برای خودش بلکه برای اطرافیانش نیز فراهم آورد. برعکس، ریشهی همه ظلمها، خشونتها و صدماتی که انسان به انسان وارد میکند، همان عدم شادی است؛ همان خلأیی که درون را میخراشد و چون زخمی که التیام نیابد، همواره میخواهد از طریق دیگران التیام یابد و در نتیجه چرخهای از رنج و ظلم را رقم میزند. انسانی که از درون پریشان و آشفته است، در جستوجوی تسکین، به راحتی ممکن است به دیگران آسیب بزند تا به طور موقتی آرامش بیابد یا خود را قدرتمند احساس کند، غافل از اینکه این رفتار تنها بر رنج خود میافزاید و به دور باطلی بدل میشود که پایانی ندارد.
شاد بودن به معنای واقعی کلمه، فراتر از یک حالت روحی زودگذر است؛ این نوع شادی حاصل آگاهی، خودشناسی، و پذیرش است. انسانی که شاد است، در حقیقت به عمق وجود خود و جهان پی برده است و این آگاهی او را از نیاز به مقابله و رقابت بیجا رها میکند. چنین انسانی بر پایهی عشق و مهربانی بنا شده و این ویژگی باعث میشود که وجودش برای دیگران ایمنیبخش باشد، زیرا او نه تنها به دیگران آسیبی نمیرساند بلکه به عنوان منبعی از انرژی مثبت و آرامش، دیگران را نیز به سوی شادی و صلح هدایت میکند. شادی حقیقی باعث میشود فرد از چرخهی انتقامجویی، خودمحوری و نفرت دور شود و به جای آن، با دیگران همدلی کند، اشتراک بپذیرد و در نهایت در بستر جمعی و انسانی، زندگی را بهبود بخشد. این نکته که انسانهای شاد، ایمنیبخش هستند، نشاندهندهی این حقیقت عمیق است که شادی اصیل نه تنها باعث میشود فرد خود را از آسیبها دور نگه دارد بلکه قدرت دارد محیط اطرافش را نیز از خطر و آسیب محافظت کند.
از این منظر میتوان گفت که شادی، نه تنها یک حالت فردی بلکه یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی است. انسان به عنوان موجودی اجتماعی، بخشی از یک کل است و رفتارهای او بر دیگران تأثیر مستقیم میگذارد. بنابراین هرگاه فردی به شادی درونی دست مییابد، در حقیقت به بهبود و سلامت جامعه نیز کمک کرده است. این شادی آگاهانه و پایدار، خود به خود تبدیل به عاملی میشود که ظلم، خشونت و آسیب را کاهش میدهد، زیرا از عمق وجود خود، عطوفت و شفقت را به جهان ساطع میکند. در نتیجه، بالاترین عبادت و معنویت نیز همین شادی است؛ شادیای که با شعور، آگاهی و مسئولیتپذیری همراه است. در بسیاری از مکاتب عرفانی و فلسفی، شادی به عنوان نشانهای از اتصال انسان به منبعی برتر، نورانی و معنوی تلقی شده است. این شادی، حاصل درک حقیقت وجود، پذیرش شرایط و رضایت از زندگی است که انسان را به حالتی از کمال و تعالی میرساند.
عبادت در معنای سنتی خود معمولاً با نیایش، نماز و انجام مناسک شناخته میشود، اما وقتی شادی به عنوان نیرویی روحانی و اخلاقی در نظر گرفته شود، میتوان آن را عبادتی بیوقفه و درونی دانست. زیرا شادی زمانی واقعی است که از سر تسلیم، رضایت و عشق به جهان برآید و نه از جستجوی موقتی لذت یا فرار از درد. چنین شادمانیای نه تنها حالتی است که فرد را به خودشناسی میرساند بلکه پیوندی عمیق بین او و دیگران ایجاد میکند و این پیوند، زیربنای جامعهای سالم، صلحآمیز و انسانی است. در این معنا، شادی، نه تنها رسیدن به هدفی فردی بلکه بالاترین شکل مسئولیت اجتماعی و معنوی است که هر انسان میتواند بر عهده بگیرد.
بنابراین، میتوان گفت که شادی واقعی، فراسوی یک احساس ساده است؛ این شادی دروننگر، آگاهانه و پایدار، منشأ همه خوبیهاست و چراغ راه اخلاق و معنویت به شمار میآید. این نوع شادی انسان را از رنج و ظلم آزاد میکند و او را به سفیر صلح، مهربانی و امنیت تبدیل مینماید. اگر هدف نهایی هر مکتب اخلاقی و معنوی کاهش رنج و افزایش محبت است، پس باید شاد بودن را به عنوان بالاترین و مهمترین عبادت بشناسیم؛ عبادتی که نه فقط یک لحظه بلکه سراسر زندگی را روشن میکند و جهانی بهتر را رقم میزند. در نهایت، شاید بتوان گفت راز خلقت در همین است که انسانها شاد باشند، به دیگران آسیب نرسانند و با شادی درونی خود، بذر مهر و آرامش را در دل جامعه بکارند.